Powered By Blogger

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۵, پنجشنبه

صعود بر بام ایران


سفری کوتاه به بام ایران دماوند
این پست رو خیلی وقت پیش باید ارائه میدم ولی از اونجا که من یه آدمه نصفه کارم تا به حال وقت نکردم این پست رو ارائه بدم به هر خال دیگه اومدم و شروع میکنم اما قبل از اونکه شرح سفر رو بگم میخوام بدونم دماوند کجاست؟
دخو میگه : (( دماوند. [ دَ وَ ] (اِخ )کوهی بسیار مرتفع از سلسله جبال البرز که همیشه از برف پوشیده شده و واقع است مابین طبرستان و ری.)) اینم نشونیش http://www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail-266d5773ac0845a2852dbb11c168148c-fa.html
ارتفاع این کوه رسما از طرف فدراسیون کوهنوردی ایران 5671 متر اعلام شده دلیل این تفائت هایی هم که وجود داره به دلیل در نظر گرفتن برف روی قله و یا در نظر نگرفتن آن و روش های محاسبه ی ارتفاع است که در کمترین مورد این قله 5543 متر و در بیشترین حالت 6400 متر ذکر شده. این کوه طبق افسانه ها جایگاهه به بند کشیده شدن ضحاکه و امروزه بسیاری از کوهنوردان معتقدند که ضحاک در غاری در جبهه ی شمالی این کوه به بند کشیده شده,طبق گفته ی شاهنامه زال پدر رستم در آنجا در آغوش سیمرغ تربیت شد و همچنین در متون تاریخی و مقدس زرتشیتیان این کوه از کوه ها و قله های ستایش شده و مقدس  است که جایگاه بسیاری از بزرگان این دین است,بعده ها محمد تقی بهار آن را تبدیل به چکامه ای کرد برای ابراز عقاید سیاسیش,این قله ی سر بر آسمان برافراشته نمادی است از استقامت,بزرگی و مبارزه,نمادی از ایران و ایرانی,کوهی به پرآوازگی تمدن ایران که گویی نامش با تاریخ اسطوره ای این کشور عجین شده برای اطلاعات بیشتر به اینجا مراجعه کنید http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%D9%87_%D8%AF%D9%85%D8%A7%D9%88%D9%86%D8%AF
اما ما چطوری مسیرمون خورد اینجا؟ به قول استاد بزرگم آقای مقدم , دماوند واسه کوهنوردا مثه مکه میمونه,در واقع آرزوی هر کوهنوردی صعود به بام ایرانه,یک افتخار,یه جورایی حاجی میشن,ما هم واسه این که حاجی بشیم ساعت 9 شب جمعه از شهرمون راه افتادیم باه سمت تهران , از طریق جاده ی هراز به پلور رسیدم و از اونجا هم به طرف پناهگاهه سیمرغ, بعد از هم هوایی کردن ساعت 5 صبح به طرف قله حرکت کردیم بعد از شکافتن چند بهمن و گیر کردن در کولاک و مه ساعت 2 بعد از ظهر به میعادگاه رسیدیم.
اینم برنامه ی کاملمون
http://www.poyakoh.blogfa.com/











۱۳۸۹ تیر ۲۹, سه‌شنبه

الموت؛ قلعه ای بر فراز قله ی آزادی خواهی ایرانیان(2)








آشنایی من با شخصیت حسن صباح بر میگرده به کتابی از پل آمیر به نام "خداوند الموت"سالها پیش بود که این کتاب رو خوندم و با نثر روان و شیوای کتاب همراه با تصویر پردازی های زیبای ذبیح الله منصوری مترجم این کتاب در ذهنم تصویر سازی می کردم و فصل به فصل جلو میرفتتم و خودم رو در کنار شخصیت های تاریخی این رمان تاریخی می دیدم به صورتی که زمانی که به الموت رسیدم چیزی برایم ناشناخته نبود و انگار قبلا در اونجا بودم!!!!
و امروز هم سفری دوباره داریم به الموت همراه با عکس هایی که من از اونجا تهیه کردم به همراه یکسری تصاویر که به دلیل امکانات محدودی که داشتم نتونستم تهیه کنم و اونها رو از اینترنت تهیه کردم به همراه یکسری توضیحات.
اما چون میدونم که خیلی ها به مطالعه خیلی علاقه دارن و راجع به این شخصیت چیزی ندونن و تا بحال کتابی نخونده باشن یه توضیح مختصر میدم که متن براشون خیلی خسته کننده نباشه بعد اگر براشون جالب اومد برای اطلاعات بیشتر ارجاعشون میدم به کتابهایی که در دنباله ذکر خواهم کرد.
حسن صباح که بود و چه کرد؟
راجع به حسن صباح همانطور که در ادامه هم خواهم گفت بسیار افسانه ها گفتند و نوشه اند که هیچ منبع تاریخی در رابطش وجود نداره من اون چیزی رو که راجع به حسن صباح ذکر می کنم علاوه بر کتبی که ذکر خواهم کرد از مردمی که در ماشین با اونها در راه الموت هم سفر بودم شنیده ام که گفتن و خوندن اونها خالی از لطف نیست.
حسن صباح رهبر فرقه اسماعیلی در زمان سلجوقیان در ایران بود.
اسماعیلیان مسلمانان شیعه مذهبی هستند که پیرو اسماعیل فرزند امام جعفر صادق هستند و بر این باورند که امامت پس از امام ششم شیعیان امام جعفر صادق به فرزند بزرگش اسماعیل می رسد و امامت پس از آن از فرزندان اسماعیل ادامه پیدا می کند نه از امام هفتم شیعیان اثنی عشری امام کاظمٌٍ،در صورتی که شیعیان اثنی عشری اسماعیل را که فرزند بزرگ امام جعفر صادق است را فردی  دائم الخمر و مرتد می داند که در زمان حیات امام صادق امامت از او صلب شده،اسماعیلیان امروزه در هندوستان ، اروپا و امریکا ساکن هستند و امام فرقه   شون در انگلستان ساکن هست که جزو صد نفر افراد ثروتمند انگلستان هست.
اسماعیلیان در ایران هم زمان با سامانیان قدرت گرفتند و به نشر عقایدشون پرداختن اونها رو در سالها و دوران متمادی با نام های بسیار معرفی کرده اند به طوری که سلجوقیان و مخالفانشان آنان را ملاحده و  پس از سده سوم قمری آنان را قرامطه و اعراب آنان را باطنیان می خواندند زیرا اسماعیلیان بر این باورند که احکام را باید از باطن کلام خدا استخراج کرد نه از ظاهر کلام خدا در قرآن.
جریان اسماعیلیه از مصر و دربار خلفای فاطمی مصر آغاز شد اسماعیلیان سال‌ها اندیشه اسماعیلی و خلیفه‌های فاطمی را تبلیغ می‌کردند. مرکز این تبلیغات در ایران بیشتر ری، فرارود و خراسان بود. در سده ۴ کار مبلغان اسماعیلی بالا گرفت و بسیاری از بزرگان سامانی به اونها پیوستند که بزرگ‌ترینشون امیر نصر سامانی بود که با انقراض سامانیان اسماعیلیان هم به مشکل برخوردند.
در زمان سلجوقیان حسن صباح در ایران رهبری اسماعیلیان را به دست گرفت. مرکز تبلیغ و مقاومتش را در کوه‌ها و دژهای کوهستانی قرار داد و خودش در دژ افسانه‌ای الموت آشیان گرفت. پس از استحکام قدرتش از مصر برید و جداگانه و مستقل به دعوت پرداخت. این دوران،دوران اوج اسماعیلیان بود. حسن صباح برای پیشبرد آرمان‌های اسماعیلی دست به یک رشته ترورها زد که مهم‌ترینش ترور خواجه نظام‌الملک  وزیر سنی مذهب دربار سلجوقی بود.
پس از مرگ حسن صباح جانشینانش راه نبرد با خاندان‌های ترک چیره بر ایران(سلجوقیان و خوارزمشاهیان) را ادامه دادند تا اینکه با حمله مغول‌ها به ایران به ناچار با سلطان جلال‌الدین خوارزمشاه در یک سنگر در برابر مغولان قرار گرفتند ولی سر انجام خورشاه آخرین رهبر اسماعیلیان الموت در سال ۶۵۱ در برابر هلاکوخان شکست خورد و پس از آن به دست مغولها کشته ‌شد. مغولان دژها را یکی پس از دیگر فتح کردند و دست به کشتار بزرگی از اسماعیلیان زدند. از این پس اسماعیلیان مقاومت را در دژهای شام و لبنان ادامه دادند.
از مشهورترین افراد اسماعیلی می توان به ناصر خسرو اشاره کرد که در دوران سامانیان بزرگترین مبلغ این مذهب بود.
اما افسانه هایی که از حسن صباح!!!
نقل شده که زمانی که حسن صباح می خواسته قلعه بسازه جاهای بسیاری رو می گرده و با ساکنین اون منطقه صحبت می کرده وقتی به منطقه الموت میرسه به چند نفر کشاورز بر میخوره که باری سنگین به دوششون بوده و از آغاز گفتگو تا پایان حتی در موقع خستگی گرفتن و ایستادن بار رو زمین نمیزاشتن!!! و با مشاهده این صحنه به این نکته پی برد که ساکنان آن خطه مردمی بسیار ساده هستند و می توان به راحتی بر آنها چیره شد،به همین سبب به سوی ریش سفید یا خان آن محل (الموت)رفت و از او زمینی به اندازه ی چرم گاو درخواست کرد و برای آن زمین بهای بسیاری نیز پیشنهاد کرد و به دلیل که فرد علاوه بر سادگی طمع کار نیز بود پذیرفت و زمین را به حسن صباح فروخت،حسن صباح چرم را به صورت رشته بسیار باریک در آورد و به دور روستا کشید بنابر این او مالک کل الموت گردید.
در نقلی دیگر آمده حسن صباح پس از تسلط بر الموت برای آنکه افراد زیرک آنجا را شناسایی کند که مانع پیشرفت کارهای او نشوند به هر یک از ساکنین یک گوسفند داد و به آنها گفت این گوسفندها از آن شما به شرطی که پس از یک سال گوسفندان نه چاق شوند و نه لاغر؟؟؟؟؟
همه پذیرفتند اما پس از یک سال گوسفندان یا فربه شده بودند و یا نحیف به جز گوسفندان سه برادر؛ از آنها رمز موفقیتشان در کار را پرسید و آنها گفتند که به گوسفندان علوفه دادند تا چاق شوند و زمانی که گوسفندان چاق شدند به آنها گرگ نشان می دادند و چون گوسفندان می ترسیدند لاغر می شدند پس این شد که در یک سال نه فربه شدند و نه نحیف و چون حسن صباح دریافت که آن سه برادر افرادی زیرکند به همین دلیل آن سه را کشت.
در نقلی دیگر راجع به سیاست تسخیر قلاع اسماعیلی آمده حسن صباح داخل قلعه می شده و سپس گروه گروه از اسماعیلیان را داخل قلعه می آورده و پس از یک سال با یک کودتا بدون جنگ و خون ریزی قلعه را از صاحبان اصلی آن غصب می نموده.
نقل دیگر وجود حوض اسید است که در آن حوض علاوه بر مخالفان اسماعیلیان جسد خود حسن صباح نیز انداخته شده و از بین رفته.
بهشت حشاشین نیز از دیگر افسانه هایی است که به اسماعیلیان نسبت می دادند به دلیل آنکه اسماعیلیان ایران تنها گروه بزرگی بودند که مخارجشان از فروش دارو حاصل می آمده و حرفه اصلی آنها تهیه و فروش داروهای گیاهی بوده به آنها حشاشین یا دارو فروش می گفتند بعد ها مردم به این باور شدند که آنها در قلاعشان بهشتی ساخته اند و دایم در حال حشیش کشیدن و عیاشی هستند.
و آخرین افسانه هم گنج افسانه ای اسماعیلیان است که تا به حال پیدا نشده.
آنچه که باید راجع به قلعه الموت دانست.
قلعه الموت قلعه ای است که قبل از دوران حسن صباح وجود داشته و در دست علویان بوده و علویان در آن به تمرین و آموزش نظامی می پرداختند و پس از اسماعیلیان نیز در زمانهای متمادی از جمله صفویان با کاربری کاروانسرا مورد استفاده قرار می گرفته و به خاطر بسیاری از مسائل از جمله از بین رفتن یا ریخته شدن آوار بر روی بنای قبل روی آن ابنیه قبلی بنای دیگری ساخته شده،ابنیه دوره صفویه از آجر و ساروج است و ابنیه دوره سلجوقی از سنگ و ساروج.
الموت دو معنی متفاوت دارد یکی به معنی آشیان عقاب که در اصل داله به معنی عقاب و موت به معنی آشیان است و دلیل این نام گذاری ارتفاع بلند کوهی است که قلعه بر فراز آن قرار دارد که به مرور زمان داله موت به الموت تغییر پیدا کرده اما ان معنی دیگر اله به معنای شیب تند یا بلندای تند و موت به معنای مرگ است یعنی بلندای مرگ آور یا سراشیبی مرگ آور و دلیل آن شیب تند کوه است جالب آنکه این قلعه یک راه عبور بیشتر ندارد و اطراف آن صعب العبور یا غیر قابل عبور است به صورتی که مغولان تا سالیان سال توانایی فتح قلعه را نداشتند و دلیل تسلیم اسماعیلیان محاصره طولانی مدت قلعه بوده.
حسن صباح علاوه بر ایجاد آب انبار در این مکان برای تامین آب شرب یک باغ انگور یا تاکستان نیز بر فراز کوه ایجاد کرده و دلیل آن این است که درختان تاک یا انگور،بادام و هلو از جمله درختانی هستند که نیاز چندانی به آب ندارند.
در آخر نیز حسن صباح توسط زهری که در ماست او به نام زهر جوزجابلسا که توسط ترکان خاتون ملکه زیبا و سوگلی شاه سلجوقی تهیه و به واسطه ی یکی از فداییان اسماعیلی در ماست حسن صباح ریخته می شود و وی به دلیل مسمومیت شدید جان می سپاردٍ،طبق وصیت حسن صباح جسد او را می سوزانند و گرد آن را در رودخانه ی پایین قلعه می پاشند تا جسدش هیچ گاه به دست مخالفانش نرسد ، حسن صباح و شیوه ی سیاست مداری او اکنون نیز جزو اسطوره های فرقه های فراماسیونی است.
(فداییان اسماعیلی افراد داوطلبی بودند که به میل خود اخته می شدند(عضو مرادنگی یا نره گی آنها از بین می رفت به طوری که نه توانایی بارور ساختن زنی را داشتند و نه توانایی عاشق شدن و دل باختن به زنی را داشتند) و پس از آن به تمرین های نظامی برای مواقع ضروری مانند ترور شخصیت های مهم مخالف اسماعیلیان می پرداختند.)
این مطالب از کتاب خداوند الموت و تاریخ کامل اسماعیلیان که قبلا خوانده بودم نوشته شد هر چند که علاقه مندان با یک سرچ در اینترنت و با صرف وقت به مطالب بیشتری دسترسی پیدا کنند.


جاده الموت - لامان
زن روستایی
پیرمرد روستایی که در طول مسیر در کنار جاده دیدمش



قبل از رسیدن به قلعه باید از این دره عبور کرد هر چند از ابتدا بین این دره پل وجود داشته اما زمان جنگ و مواقعی
که اسماعیلیان احساس خطر می کردند پل ارتباطی رو از بین می بردند.
مغولها برای رسیدن به طرف دیگر دره از افرادی به نام دراز دست استفاده کردند و با سختی بسیار از دره عبور کردند.

دیده بانی دوربر خانه

۱۳۸۹ تیر ۱۱, جمعه

الموت؛ قلعه ای بر فراز قله ی آزادی خواهی ایرانیان(1).



چهارشنبه 2/4/89 ساعت حوالی 5:30-6بود که از همدان به مقصد قزوین حرکت کردم بعد از کلی معطلی توی کانکس خطی های  همدان-قزوین برای پیدا شدن دو نفر مسافر بلاخره ساعت 5:50 دقیقه همدان رو ترک و عازم قزوین شدم ساعت حول و حوش 8:30 به قزوین رسیدیم از اونجا به طرف خیابون ولیعصر و بعد به طرف میدون قریب کش حرکت کردم ، دور فلکه قریب کش تابلویی که روش نوشته شده بود الموت و مقصد رو به من نشون میداد خود نمایی می کرد .
برای رفتن به الموت مقصد به این شکل و فرمه که باید بریم رجایی دشت و بعد از پشت سر گذاشتن جاده ی پر پیچ و خم باریک و نسبتا طولانی پس از پشت سر گذاشتن دکین به معلم کلایه می رسی بعدش به سمت گازرخان می ری که نرسیده به گازرخان قلعه بر فراز کوه خود نمایی میکنه .
یکی از جاذبه ها ی بین راه قبل از معلم کلایه دریاچه اوان هستش که من از دکین با یک دربستی به اونجا رفتم و بعد از یک ربع ساعت در کنار دریاچه به دوستان اضافه شدم و پس از صرف شام و کمی جنب و جوش، پس از آن به استراحت شبونه پرداختیم و صبح دریاچه رو به سمت قلعه ترک کردیم.
برای اطلاعات بیشتر در رابطه با دریاچه شما رو به این لینک ارجاع میدم.
اینم یک سری عکس از دریاچه و مسیر حرکت.

















بخش بعد : قلعه الموت و حسن صباح.

۱۳۸۸ بهمن ۱۲, دوشنبه

۱۳۸۸ بهمن ۹, جمعه

اظهار فضل آقای ناظم به بچه های دبستان گلها

داشتم اظهارات فضولات آقای احمدی نژاد رو می خوندم که دیدم عجببببببببببببببببببببب نکات ارزشمندی گران    سنگی توش وجود داره به خاطره همین اون نکات رو با قرمز مشخص میکنم بعد سوالاتم رو مطرح میکنم.
البته ایرادی رو هم که متن داره با زرد مشخص می کنم و داخل پرانتز هم دلیل یا دلایلش رو میگم و برای اطمینان خاطر لینکش رو هم میدم.

محمود احمدي نژاد رئيس جمهور كه صبح امروز پنجشنبه (صبح روز پنجشنبه تاریخ .......)كه در جمع اعضاي ستاد دهه فجر انقلاب سخن مي‌گفت با اشاره به برگزاري مراسمات (مراسم خودش جمع رسم و جمع بسته نمیشه ) مختلف و گراميداشت مناسبت‌هاي گوناگون (مناسبت جمع نسبته پس جمع بسته نمیشه و نسبت در کنار گوناگون نمیاد) در كشور گفت: موضوع دهه فجر جايگاه ديگري در بين مردم و مسئولان دارد و موضوع آن نيز با ديگر مراسمات متفاوت است.
وي با يادآوري اينكه تمامي مراسمات و برنامه‌هاي برپا شده براي گراميداشت انقلاب ارزشمند است، افزود: نبايد روز 22 بهمن را با آنها مقايسه كرد چرا كه ارزش و بهاي اين روز با تمام مناسبتها تفاوت داشته و هيچ كدام نبايد 22 بهمن را تحت الشعاع قرار دهند.
رئيس جمهور با اشاره به اينكه شايد برخي 22 بهمن را اقدامي تكراري و يك عادت بدانند، افزود: آيا واقعا 22 بهمن هر سال يك اثر عادي و موضوعي تكراري است؟ يا اينكه در 22 بهمن حقيقتي نهفته است كه بايد كشف و دنبال شود؟ (1)
رئيس شوراي عالي انقلاب فرهنگي با تأكيد بر اينكه هيچ كدام از 22 بهمن‌هاي 30 سال اخير مشابه هم نيست، گفت: مأموريت‌هاي اصلي هركدام از اين سالها متفاوت بوده و مشابه هم نيست.
احمدي نژاد انقلاب را يك حركت رو به اوج توصيف كرد و گفت: ما در 31 سال گذشته در يك دايره بسته نچرخيده‌ايم (2)كه در زمان معين از نقطه اي معين عبور كنيم (3)چرا كه انقلاب مثل يك گروه كوهنوردي در حال صعود است و در طول مسير ايستگاه‌هايي قرار دارد كه 22 بهمن‌ها نيز ايستگاه‌ مهم صعود(4) به قله آرمان‌هاي (تا اونجا که من میدونم آرمان اسم جمعه ) انقلاب است كه هركدام در يك سطح، ارتفاع و نسبت با هدف قرار دارند.
رئيس جمهور تصريح كرد: برخي از 22 بهمن‌ماه به تنهايي يك قله هستند.
وي با طرح اين سوال كه پس قله اصلي انقلاب كجاست، آن را بر هم زدن نظم ظالمانه موجود و برپايي نظمي جديد در عالم توصيف كرد (5)و گفت: اگر اين را از انقلاب بگيريم، چيزي در محتواي آن باقي نمي‌ماند. (6)
رئيس جمهور با اشاره به برگزاري پرشور ايام دهه فجر طي سه دهه گذشته اظهار داشت: برخي فكر مي‌كردند انقلاب براي آن به وجود آمده كه چند جناح و گروه هر روز با يكديگر دعوا كرده و خود را رئيس بدانند(7) در حالي كه اين انقلاب همواره آلودگي‌ها را از خود بيرون مي‌كند و همواره در حال حركت و رو به اوج قرار دارد.
وي با يادآوري اينكه 22 بهمن هر سال مأموريتي مهم براي حركت به قله‌هاست تأكيد كرد: 22 امسال تشييع جنازه نظام سرمايه داري ليبرال و ضدالهي خواهد بود. (8)
احمدي نژاد در ادامه سخنان خود از برگزاري مراسم 22 بهمن سال 58 ياد كرد و گفت: در آن سالها در اوج مظلوميت بوديم اما امروز به جايي رسيده‌ايم كه هيمنه استكبار در هم كوبيده شده(9) و اعتماد ملتها از آنها سلب شده است.(10) كارآمدي‌شان به نزديك صفر رسيده و در عرصه‌هاي مختلف دربن بست قرار دارد(11) اما ملت ايران همواره رو به اوج بوده و عدالت خواه و آرماني معرفي مي‌شود.
رئيس شوراي عالي انقلاب فرهنگي 22 بهمن امسال را نشان دادن راه جديد زندگي سعادتمند براي بشريت خواند و با اشاره به تلاش دشمنان براي ضربه زدن به ملت ايران، از اينكه ملت توانسته است بر آنها غلبه كند خدا را سپاس گفت.
احمدي نژاد در ادامه سخنان خود به سفر اخيرش به كشور دانمارك اشاره كرد و گفت: رسانه‌هاي آنها سوالاتي درباره ادعاهاي غرب عليه ايران از من پرسيدند(11) و من در جواب به آنها گفتم سران كشورهاي شما آدم‌هاي بزدل و نامردي هستند چون جرأت ندارند كه بگويند هدف اصلي‌شان از دخالت در ايران چيست. (12)
" آنها با تمام توان در ماجراهاي اخير ايران وارد شدند. شبكه تلويزيوني تأسيس كردند و با بسيج همه امكانات مي‌خواستند ضربه اي به نظام بزنند اما در برابر ملت ايران و انتخابات اين ملت، شكست خوردند ولي مردانگي قبول شكست را نداشتند. " (13)
وي با تأكيد بر اينكه آنها مي‌خواهند بر منابع انرژي، سياست و فرهنگ خاورميانه (14)مسلط شوند، گفت: ‌ما آنقدر شجاعت داريم كه مي‌گوييم اجازه نمي‌دهيم شما بر خاورميانه مسلط شويد. ما شجاعت داريم كه اگر مي‌خواستيم بمب بسازيم، مي‌گوييم؛ اما آنها نيز مي‌دانند كه چنين قصدي نداريم.
رئيس جمهور به شكست انديشه ليبرال كه موجب كشته شدن صدها ميليون نفر در جنگ جهاني، بمباران هيروشيما و ناكازاكي و همچنين اشغال عراق و افغانستان شد، اشاره كرد و گفت: اين انديشه به لطف انقلاب امروز به پايان راه خود رسيده و در مقابل ملت ايران صد برابر قوي تر از سال گذشته است. (15)
احمدي نژاد با اعلام اينكه همه دنيا حماسه ملت ايران را در 22 بهمن خواهند ديد، گفت: مردم ما هميشه جلوتر از مدعيان و سياستمداران هستند و 9 دي با همه بزرگي و آثارش نشان داد مردم از اين مدعيان كيلومترها فاصله دارند.
وي همچنين حضور مردم را تجلي اراده و قدرت خداوند دانست و آن را رمز شكست ناپذيري انقلاب توصيف كرد.
رئيس‌جمهور در پايان با اشاره به اقدامات كور دشمن همچون ترور استاد دانشگاه يا يك دادستان گفت: آن كارها را در ابتداي انقلاب نيز تجربه كردند و ديدند كه نتيجه‌اي ندارد. اقدامات ديگر همچون اهانت به امام(16)نيز نشان از كينه‌ها و عقده‌هاي فروخورده‌شان از ابتداي انقلاب بود.

(1) چه حقیقتی در یک روز نهفته ؟ 22 بهمن با بقیه روزهای سال چه فرقی داره؟ دوشنبه با سه شنبه از نظر روز چه فرقی دارن؟

(2) مگه قرار بر این بوده که در یک دایره بسته بچرخیم ؟ هر چند که در دوره ایشون حضرات به کارهایی هم که نکردن افتخار میکنن.

(3) اینکه در یک مدت معین از یک نقطه ی خاص بگذری بهش میگن حرکت در دایره بسته نه کار برنامه ریزی شده!!!؟؟؟؟

(4) یک گروه کوهنوردی هیچگونه برنامه ریزی برای صعود به قله نداره و میگه هر چه پیش آید خوش آید ، بهمن اومد به درک ، طوفان اومد چه بهتر چون "الله خیر حافظا " و به طور کلی برای اینکه در یک دایره بسته حرکت نکن هیچگونه برنامه ریزی ندارن که در فلان روز حرکت در فلان ساعت باید در ایستگاه فلان توقف کنیم بلکه میریم وسط راه طوفان اومد بهمن اومد بارون گرفت و.... ایراد نداره مهم اینه که در دایره بسته حرکت نکنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آقای معجزه هزاره دوم با این طرز صحبت کردنش خودش خودش و میپیچونه اول میگه اونایی که کار برنامه ریزی شده دارن یا به قول عجوبه قرن "در زمان معين از نقطه اي معين عبور كنيم" در یک دایره بسته هستند و ما در این چند سال در دایره بسته نبودیم و بعد خودش رو با کوهنورد مقایسه میکنه که هنگامه صعود ثانیه هم براش مهمه یعنی یه جورایی باید ته دایره بسته باشن.

(5) اگه میشه انقلاب رو تعریف کنید چون من یه ذره بی ثواطم تا اونجا که من می دونم اسمش انقلاب اسلامیه ایرانه پس ایران رو باید دگرگون کنه و اسمش انقلاب جهانی نبوده که به خواد "عالم" رو تکون بده.

(6) انقلابی که هدفش تنها تغییر جهان باشه و نه تغییر آنچه که مردمش از آن بیزارند یا به طوره ساده تر تغییرات بنیادین در انحرافات اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی ، اقصادی نسبت به هنجارهای جامعه مورد بحث دیگه اسمش انقلاب نیست بلکه اسمش رو باید از ملا عمر بپرسی.

(7) تا اونجا که من خبر دارم احزاب فعال و قانونی در ایران حزب جمهوری اسلامی بوده که منحل شده حزب خلق مسلمان بوده که به گروهک تروریسی موسوم شد و سرانش یا دستگیر شدن یا فرار کردن ، نهضت آزادی و ملی مذهبی ها بودن که فعالیتشون به دلیل ناسیونالیست بودن حرام اعلام شد و در آخر حزب اعتماد ملی بود که خدایش رحمت کند سر جمع اینارو بریزیم رو هم یه حزب درست حسابی در نمیاری حالا شما آقای رئیس جمهور کدومش رو مد نظرتونه؟؟؟؟

(8) کدوم نظام ضد الهی ؟ کمونیست ها مثله چین ، کوبا ، ونزوئلا و . . . است؟ یا امریکای جهان خوار که اکثریت مسیحی و معتقد به خدا هستند.
و اما یه سوال دیگه اگه نظام سرمایه داری قرار باشه از بین بره چه نظامی میخواد بجاش سره کار بیاد؟ یه حساب سره انگشتی بکنید ببینید چند تا کشور بزرگ جهان سرمایه دارن مثله امریکا آلمان فرانسه انگلستان ژاپن نسبتا چین  و .... اینا بخوان نابود بشن تا حالا فکر کردید چی میشه؟؟
شما چه نشانه ای از نابودی سیستم اقتصادی سیاسی این ها دارید ؟ این کشورها که 6,7 سال پیش میخواستن نابود بشن در حالی که امریکا در حال جان گرفتن دوباره است!!!!

(9) با شکسه شدن هیمنه استکبار ما از مظلومیت خارج میشیم؟ یا 30 سال جفایی که به ما شده جبران میشه؟ 30 سال عقب ماندن از قافله سیاست ، 30 سال دور بودن از جهان بین الملل، 30 سال فقر ، 30 سال تحریم ، 30 سال جنگ با استکبار و تبعاتش 30 سال ترس ، 30 سال تنهایی ، 30 سال چپاول از طرف چین و روسیه و ترکیه و سوریه تا باج دادن به کوبا و ونزوئلا و  .................

(10) دقیقا کدام ملتها اعتمادشون سلب شده؟؟؟؟ ملتهایی که از کوچکترین فرصت برای اعتراض خیابانی اسفاده میکنن و وسایل ارتباط جمعیشون کنترل میشه و همه چیز در کشورشون دولتیه یا ملتی که در فضای باز ارتباطی زندگی میکنند؟

(11) ادعاهای غرب چیه و سوالات خبرنگاران غربی چی بوده؟

(12) چه کسانی در مسایل داخلی ما از غرب دارن دخالت میکنن ، دلایلتون چیه ، دخالت در امور داخلی کشورها شامل چه مواردی میشه؟؟؟؟ 

(13) در کشورهایی که حق مطبوعات آزاد اعم از رادیو ، تلویزیون ، روزنامه ، مجله ، پایگاه های خبر رسانی اینترنتی و ...... وجود داره دولت ها هیچ گونه حقی نسبت به تعطیلی ، هشدار و یا سانسور یا فیلترینگ رو ندارن و در صورتی که مطبوعات از قانون تخطی کنن به مراجع قضایی معرفی میشن نه مراجع دولتی.

(14)  فرهنگ خاورمیانه؟؟؟؟؟ فرهنگ صحرانشینی یا فرهنگ شترسواری؟؟؟
فرهنگ قتل و غارت و برادر کشی ؟؟؟؟ یا فرهنگ تجاوز به نوامیس؟؟؟ فرهنگ دروغ گویی و قانون گریزی؟؟؟؟ یا فرهنگ جنگ؟؟؟ کدوم فرهنگ؟

(15) فاصله جنگ جهانی تا جمهوری اسلامی رو حساب کنید + 30 سال از انقلاب تا الان بکنید = پایداری نظام سست لیبرال و نظام سلطه * پیش گویی های نسترادموس نژاد = ادامه نظام استکباری لیبرال ها

(16) این بی احترامی ها شامل موارد زیره:
سخنان خانوم فاطمه رجبی  همسر آقای الهام راجع به نوه امام در حاشیه مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری از زبان رجا نیوز: 
" سخن آخر به سیدحسن خمینی باز می‌گردد كه غائبی دیگر بود. هر چند روزنامه‌های وابسته به كودتا در این راستا قلم به مزدی‌ها كردند، اما اساسا حضور این فرد در چنین مراسمی مورد سؤال است، نه عدم حضور او. و این مساله مهم صرف‌نظر از حضور وی در جناحی خاص و موضع‌گیری‌هایش به نفع یك جناح است زیرا ملت برای او نه جایگاه سیاسی و نه جایگاه علمی و نه هیچ جایگاه دیگری قائل نیست."


حمله به حسینه جماران که "حیدر حیدر"گویان آغاز شد.


عکس آتش گرفته امام که مشخص نیست کار چه کسی و در کجاست ؟ اگر این عکس از یک رسانه خارجی اینگونه پخش می شد ما چه می گفتیم و چه می کردیم؟


ضرب و شتم خانوم فاطمه طباطبایی همسر حاج احمد خمینی و عروس بنیان گذار جمهوری اسلامی و اخراج وی از حوزه علمیه خواهران حضرت خدیجه به خاطر نظر وی در رابطه با حمله برخی به حسینیه جماران.

مهدی کروبی: اشکالم به مشروعیت دولت احمدی نژاد همچنان بقوت خود باقی است

پس از دفاعیات داغ آقای شریعتمداری اون هم از نوع آفتابه ایش از شیخ اصلاحات!!!؟؟؟؟ ، این شیخ!!!! فرصت رو مناسب دید تا در این آشفته بازار مطبوعاتی که دست ! چپ و راستشون و گم کردن و گاهی اوقات با دست راستشون و گاهی با دست چپشون مینویسن حرفاش رو یه طور دیگه ای مطرح کنه انگاری اصلا دوست داره که مردم مخالف و موافق خودش رو یه جورایی سره کار بذاره.

بعد از اینکه آقای کروبی اظهار فضل نمود و فرمود دولت آقای احمدی نژاد را به برخی دلایل به رسمیت میشناسه امروز اعلام کردند که :

۱۳۸۸ بهمن ۸, پنجشنبه

دفاع یا .......؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

داشتم توی دهکده جهانی(که دنیایی شده واسه خودش) پیاده روی می کردم توی سایت خبر آن لاین به دو سه تا تیتر جالب رسیدم که خالی از لطف نیست که شما هم بخونید.
1-درخواست احمد خاتمی از هاشمی‌رفسنجانی: آیت‌الله یزدی قبول دارد اشتباه کرده، چیزی علیه او منتشر نکنید.
2-تکذیب خبر دستگیری فرزند لاریجانی
در رابطه با دو تا خبر بالا باید بگم که از قدیم یعنی چیزی حول و حوش زمانی که تهران رو با "ط" می نوشتن می گن صدای 2 چیز در نمیاد مرگ آدم گدا ، خراب کاری آدم پول دار که حضرات هم از دنیای سرمایه داری کاملا دور هستند دیگه!!!!!!!!!!
اما خبر سوم افشاگری از طریق "ساواش" که این ساواش همون سازمان اطلاعات و امنیت شریعتمداری که با وجود گه اربارشون دست اجانب ، مستکبرین و استعمارگران رو از میهن ما کوتاه کردند صورت گرفته که یه جورایی برای خودشون امداد غیبی محسوب میشن میگی چه طوری ؟ خوب این طوری:


اما خبر چهارم باحال تر از این حرفاست چون من مات و مبهوت موندم که آقای ساواش داره دفاع میکنه یا تخریب شما اگه فهمیدید بنده رو هم ملتفت کنید.اما موضوع اینه:
گفت: کروبی با اظهارات اخیرش بدجوری توی برجک فتنه گران زده.
گفتم: ضدانقلابیون داخلی و خارجی و رادیوهای بیگانه یکسره فحش و ناسزا نثارش می کنند که چرا وسط راه جا زدی؟!
گفت: بعضی از همین عوامل فتنه هم می گویند کروبی داره فیلم بازی می کنه.
گفتم: دل خودشون رو خوش می کنند.
گفت: همین عده می گویند؛ اعتراض ما به کروبی به خاطر خود اوست!
گفتم: مباشری که از دست زورگویی های اربابش خسته شده بود و بعد از یک سال کار کردن حقوق و مواجب هم نگرفته بود، وقتی ارباب درون توالت رفته و آب می خواست، یک آفتابه آب جوش به او داد و... ارباب که جیلیز و ویلیزش در اومده بود او را دنبال می کرد و فحش می داد. اهل محل به ارباب گفتند مگه چیکار کرده؟ ارباب گفت؛ دل من برای خود او می سوزد! و مباشر در حال فرار گفت؛ای فلان فلان شده، من می دونم و خودت هم می دونی که کجات می سوزه!!
و اونچه که بنده رو مبهوت ساخته :
مباشری که از دست زورگویی های اربابش خسته شده بود و بعد از یک سال کار کردن حقوق و مواجب هم نگرفته بود، وقتی ارباب درون توالت رفته و آب می خواست، یک آفتابه آب جوش به او داد و... ارباب که جیلیز و ویلیزش در اومده بود او را دنبال می کرد و فحش می داد. اهل محل به ارباب گفتند مگه چیکار کرده؟ ارباب گفت؛ دل من برای خود او می سوزد! و مباشر در حال فرار گفت؛ای فلان فلان شده، من می دونم و خودت هم می دونی که کجات می سوزه!!

آقای من





حاتم طایی



راستش رو بخوای توی پست قبلی به خاطره یه سری دلگیریا از یه سری از دوستان سره یه سری از رفتارا و کاراشون یه ضرب المثل نوشتم که بعدا برام مشکل ساز شد!
چرا؟
چون بعد از درج این ضرب المثل ذهنم درگیرش شد. تا به الان از کنار خیلی از مسائل و خیلی از حرف ها به سادگی رد شدم و تا به حال این ضرب المثل رو از زبان هزاران نفر شنیدم و چند باری هم خودم زمزمش کردم اما نمیدونم این سری چرا مثله وُرد ُورم افتاد تو سرم تا که ببینم اصل این داستان چیه که خوب پیداشم کردم اما در این میان به نکات جالبی هم رسیدم.
اول از همه برام جالب بود بدونم این آقای حاتم طایی چه شخصی هستند که این همه حرف پشت سره مبارکشون هست.
اول اولش فکر کردم گفتم این حاتم خان هم مثله دوستای ما یه آدم بپیچون و آدم غال بذار بوده بعد که محقق شدم دیدم ایشون یه چیزی تو مایه های چال اسکندرون هموطنان عزیزتر از جان عرب !!!!!!!!!!!!!!!! عربستان سقوطیمونه (از اینجا و اینجا) بعد که هی رفتم جلو دیدم ای بابا مگه میشه از موضوعی حرفی بزنیمو خوب ما ا برره نماینده ای نوداشته باشیم؟نه وگو ببینم ها اثا ای شدنیه؟ها  په ایجا ره  وخان. خب از این که بگذریم به این نتیجه میرسیم که چرا نباید منت مبارک این آقا رو کشید؟ نگرفتی؟ بابا میگه که "هر که نان از عمل خویش خورد، منت از حاتم طایی نبرد"
خوب ما در روز منت هزار کَس و ناکَس و میکشیم حالا چرا نباید طلب احسان از یه فرد خیر وکرد؟
که یه خرده که بیشتر محقق شدم به این داستان در   http://iranjoke.ir/content/view/1353/62/برخردم:
" حاتم طایی را گفتند: از خود بلند همت تر در جهان دیده یا شنیده‌ای؟
 گفت: بلی، روزی چهل شتر قربانی کرده بودم امرای عرب را، پس به گوشه صحرایی به حاجتی بیرون رفتم. 
خارکنی را دیدم که پشته خار فراهم آورده، گفتمش به مهمانی حاتم چرا نروی که خلق بر سماط او گرد آمده اند؟
گفت: هر که نان از عمل خویش خورد، منت از حاتم طایی نبرد. 
من او را به همت و جوانمردی از خود برتر دیدم. "
تا اینجا به چه نتایجی رسیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
1 – در رابطه با هیچ موضوعی از روی ظاهر ماجرا قضاوت نکن چون من شنیده بودم حاتم بخشی ولی در کنارش منت کشیدن از حاتم هم شنیده بودم گفتم شاید حاتم آدم خسیسه و حاتم بخشی کنایه یا یه طوری مسخره کردنه که خوب در زلال مبین بودم و اشتباه میکردم چون جریان چیزه دیگه ایه.
2 – آدم هر چقدر خودش رو دست بالا بگیره و به خودش مغرور بشه  پست تر و فرو مایه تر میشه ما در اینجا میبینیم شعرای عرب از گرسنگی دست به سوی فرد ناشناسی دراز میکنن که حتی اون طرف و هم نمیشناسن و در عین حال کلی هم ادعا دارن که ما الیم ما بلیم اما یه خار کن ساده حتی دستش رو جلوی آدم سخاوتمندی مثله حاتم هم دراز نمیکنه با علم به اینکه درخاستش رد نمیشه و در هر صورت اجابت میشه پس آقا زیاد بخودت قره نشو چون خیلی جاها از یه آدم هیچی نداره معمولی هم کمتری.
3- مشترکا این مقام به اشو زرتشت سپنتمان از ایران  و علی ابن ابیطالب از عربستان سقوطی میرسه که هر دو بزرگوار فرمودند : 
که از کسی مالی را قرض نگیرید زیرا وام و قرض  عزت شما را از بین می برد.
و
از کسی درخواستی نکن که اگر براورده شود منت است و اگر براورده نشود خفت.
هر چند که بزرگان دیگر نیز چنین گفتند:
نه وام ميدهم نه وام ميستانم زيرا وام راهي است بسوي تباهي ...
شكسپير
از پست فطرت و بداصل قرض مگير و وام مده زيرا تنزيل زياد بايد داد و همواره بر در خانه تو بايستد و كسان بگمارد و اين براي تو زيان بزرگي است.
اندرز ادرباد ماراسپند موبد موبدان به گل پسرش